۷۸۶
به دنبال سؤالات گذشته به سؤال ديگرى مى رسيم و آن اينكه يك شخص هر قدر باعظمت باشد آيا مى تواند يك تنه اين نقش بزرگ را ايفا كند؟ و آيا اين شخصيت جز همان انسانى است كه عوامل و شرايط خارجى او را پرداخته تا پيش در آمدى براى محقق ساختن حركت طبق همان شرايط باشد؟
منشأ و خاستگاه اين پرسش مربوط به ديدگاه خاصى است كه تاريخ را اين چنين تفسير مىكند مىگويد انسان در حركت تاريخ عامل ثانوى و فرعى است؛ و عامل اصلى،تنيروهاى مادى و خارجى هستند كه انسان را احاطه كردهاند! در نتيجه يك فرد در بهترين حالات مفسر جهتگيرى آن عامل اصلى است و چيزى جز اين نيست.
در حالى كه ما در ديگر كتابهاى خود بخوبى روشن ساختهايم كه اساس تاريخ بر دو محور قرار دارد يكى انسان و ديگرى عوامل مادى كه انسان را احاطه كرده است؛ همانطور كه عوامل مادى و ابزار توليد و طبيعت در انسان اثر مىگذارد، انسان نيز در اطراف خود و در ديگر عوامل خارجى اثر مىگذارد و هيچ توجيهى وجود ندارد كه بگوييم حركت از ماده شروع و به انسان ختم مىگردد؛ مگر عكس آن را هم بپذيريم كه ممكن است حركت از انسان شروع و به ماده ختم گردد؛ زيرا انسان و ماده در طول زمان در يكديگر اثر مىگذارند.
با اين حساب يك فرد مىتواند در جريان تاريخ از يك طوطى برتر باشد بويژه كه اين شخص رابط و واسطه ميان زمين و آسمان باشد كه اين2 رابط خود همانند يك نيرو براى حركت تاريخ عمل مىكند و اين چيزى است كه در تاريخ پيامبران به اثبات رسيده است بويژه در تاريخ پيامبر خاتم، صلّىاللّهعليهوآله.
مابقی در ادامه مطلب